پیغام مدیر :
با سلام خدمت شما بازديدكننده گرامي ، خوش آمدید به سایت من . لطفا براي هرچه بهتر شدن مطالب اين وب سایت ، ما را از نظرات و پيشنهادات خود آگاه سازيد و به ما را در بهتر شدن كيفيت مطالب ياري کنید.
میخوام از این دنیا برم
نوشته شده در دو شنبه 20 آبان 1392
بازدید : 1347
نویسنده : فرهاد فیضی

 

خیلی براش تنگ شوده

دلم خیلی براش تنگ شوده

 

دلم برای خندهاش تنگ شوده

دلم واسه ناز نگاش تنگ شوده

 

هنوز یادمه اون خنده ها تو

هنوزم یادم اون نگاهاتو

 

خدا یعنی میشه دوبا مال من باشه

یعنی میشه دوباره عشقش برای من باشه

 

میشه دوباره دستاشو بگیرم

میشه دوباره ازش بوس بگیرم

 

میشه دوباره تو بغلش خوابم ببره

میشه دوباره من به دنیای روایایم ببره

 

فکر نکنم دیگه هیچیش مال من باشه

حتی خنده های تلخش مال من باشه

 

اخه اون دیگه واسه یکی دیگه س

اخه دیگه عشقش مال یکی دیگه س

 

اون دیگه دستاش تو دستای دیگه س

اون دیگه نگاش مال نگای یه نفر دیگه س

 

زندگیش دیگه واسه اونه

خوشیاش دیگه واسه اونه

 

اره اون همونیه که از من بهتره

 اره اون همونیه که از من بهتره

 

همونی که عشقش دروغه

همونی که عشقش هوسه

 

همونی که دستاش تو دستاشه

همونی که نگاش تو نگاشه

 

اما دیگه من تاقت دوریش رو ندارم

دیگه تاقت دیدنش رو با غریبه ندارم

 

من میخوام دیگه این دنیا برم

من دیگه میخوام از این دنیا برم

 

بهش بگید اونم زیر تابوتمو بگیره

تا که روی شونه هاش خوابم بگیره

 

تا که واسه اخرین بار سرمو رو شونه هاش بزارم

تا که واسه اخرین بار سرمو رو شونه هاش بزارم

 

حالا که من رفتم

بهش بگید که توی دنیا خوش باشهبا هرکی که میخواد باشهبهش بگید که دیگه من باهاش کاری ندارمبهش بگید که من دیگه حلالش کردم بهش بگید که زیر خاکم به یادشم و منتظرش تا که روز قیامت دوباره su و اون دنیا ناز نگاش فقط برای من باشه 


:: موضوعات مرتبط: داستان و مطالب احساسی و عشقی و غمگین , ,
:: برچسب‌ها: میخوام از این دنیا برم , داستان عاشقانه , شعر عاشقانه , شعر احساسی , شعر غمگین , داستان احساسی , داستان عاطفی , شعر ,



خیانت
نوشته شده در جمعه 17 آبان 1392
بازدید : 764
نویسنده : فرهاد فیضی

پسری به دختر که تازه باهاش دوست شده بود میگه.
امروز وقت داری بیای خونمون؟
دختره:مامانم نمیزاره با چه بهونه ای بیام؟
پسره: بگو میخوام برم استخر
دختره اومد خونه ای دوست پسرش
پسر ..تو که اومدی استخر باید موهات خیس باشه برو حموم موهاتو خیس کن
دختره وقتی میره حموم پسر یک یکی به دوستاش زنگ میزنه .....
پسر و دوستا یک یکی میرن حموم
یکی اخری که میره حموم بعد 1تا 2ساعت
دیدن خیلی دیر کرده
رفتن حموم دیدن دختره وپسره رگ دستاشونو با هم زدند و گوشه ای حموم افتادن و گوشه ای حموم پسر با خون اش نوشته


نامردا خواهرم بود


:: موضوعات مرتبط: داستان و مطالب احساسی و عشقی و غمگین , ,
:: برچسب‌ها: خیانت , داستان غمگین , داستان احساسی , مطالب عشقی , مطالب احساسی , مطالب غمگین ,



صفحه قبل 1 2 3 4 5 صفحه بعد